احزاب بنیاسرائیل (قرآن)با تلاشهای حضرت موسی بنی اسرائیل به اتحاد و یکپارچگی دست یافتند اما این گونه نماندند و پس از مدتی بین بنی اسرائیل، اختلاف افتاد و به احزاب و گروههایی گرایش یافتند. ۱ - اختلاف و تفرقه بنی اسرائیلدر میان بنی اسرائیل عصر عیسی علیهالسّلام احزاب فکری مختلف، ظهور کرد. ان هو الا عبد انعمنا علیه وجعلنـه مثلا لبنی اسرءیل• و لما جاء عیسی بالبینـت قال قد جئتکم بالحکمة ولابین لکم بعض الذی تختلفون فیه فاتقوا الله واطیعون• فاختلف الاحزاب من بینهم.. مسیح فقط بندهای بود که ما نعمت به او بخشیدیم و او را نمونه و الگویی برای بنی اسرائیل قرار دادیم• و هنگامی که عیسی دلایل روشن (برای آنها) آورد گفت: «من برای شما حکمت آوردهام، و آمدهام تا برخی از آنچه را که در آن اختلاف دارید روشن کنم پس تقوای الهی پیشه کنید و از من اطاعت نمایید! • ولی گروههایی از میان آنها (درباره مسیح) اختلاف کردند (و بعضی او را خدا پنداشتند) وای بر کسانی که ستم کردند از عذاب روزی دردناک! • در دوران عیسی علیهالسّلام در میان احزاب و گروههای بنی اسرائیل اختلاف افتاد. ان هو الا عبد انعمنا علیه وجعلنـه مثلا لبنی اسرءیل• و لما جاء عیسی بالبینـت قال قد جئتکم بالحکمة ولابین لکم بعض الذی تختلفون فیه فاتقوا الله واطیعون• فاختلف الاحزاب من بینهم.. ۲ - احیاگری عیسیبه این ترتیب سرمایه عیسی" بینات" یعنی آیات الهی و معجزات بود که از یک سو حقانیت او را تبیین میکرد، و از سوی دیگر حقایق مربوط به مبدا و معاد و نیازهای زندگی بشر را. در این عبارت حضرت مسیح ع محتوای دعوت خود را"حکمت" توصیف میکند، و میدانیم ریشه اصلی" حکمت" به معنی" جلوگیری کردن از چیزی به منظور اصلاح آن" است، و سپس به تمام عقائد حق، و برنامههای صحیح زندگی که انسان را از هر گونه انحراف در ایمان و عمل بازمی دارد، و به تهذیب نفس و اخلاق او میپردازد، اطلاق شده است، و به این ترتیب حکمت در اینجا معنی وسیعی دارد که هم"حکمت نظری" را میگیرد و" هم حکمت عملی" را. این حکمت علاوه بر اینها هدف دیگری نیز به دنبال دارد و آن بر طرف ساختن اختلافاتی است که وجود آنها نظام جامعه را به هم میریزد، و مردم را سرگردان و بیچاره میکند، و لذا حضرت مسیح در متن سخنانش روی این مساله تکیه مینماید. در اینجا سؤالی مطرح است که غالب مفسران نیز به آن توجه کردهاند و آن اینکه چرا میگوید: آمدهام که بعضی از اموری را که در آن اختلاف دارید تبیین کنم، چرا همه آن را تبیین نمیکند؟!. از این سؤال جوابهای متعددی داده شده که از همه مناسبتر این است: اختلافاتی که مردم دارند دو گونه است: بخشهایی است که در سرنوشت آنها از نظر اعتقاد و عمل، و از نظر فرد و جامعه مؤثر است، در حالی که بخش دیگر اختلافاتی است در اموری که هرگز سرنوشت ساز نیست، مانند نظرات مختلفی که در باره پیدایش منظومه شمسی و آسمانها، و چگونگی افلاک و ستارگان، و ماهیت روح آدمی، و حقیقت حیات و مانند اینها. روشن است انبیاء ماموریت دارند که به اختلافات در بخش اول از طریق تبیین واقعیتها پایان دهند، ولی هرگز مامور نیستند که هر گونه اختلافی را هر چند تاثیری در سرنوشت آدمی نداشته باشد پایان دهند. این احتمال نیز وجود دارد که تبیین پارهای از اختلافات نتیجه و غایت دعوت انبیاء است یعنی آنها سرانجام موفق میشوند پارهای از اختلافات را حل کنند، ولی حل همه اختلافات در دنیا امکان پذیر نیست، و به همین دلیل در آیات متعددی از قرآن مجید یکی از ویژگیهای قیامت را پایان گرفتن تمام اختلافات بیان میکند، در آیه ۹۲- نحل میخوانیم: و لیبینن لکم یوم القیامة ما کنتم فیه تختلفون: " به طور مسلم در روز قیامت آنچه را در آن اختلاف داشتید برای شما تبیین میکند" (همین معنی در آیات ۵۵ آل عمران- ۴۸ مائده- ۱۶۴ انعام- ۶۹ حج، و غیر آن آمده است) ۳ - پانویس
۴ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۶، ص۲۹۹، برگرفته از مقاله «احزاب بنیاسرائیل». ردههای این صفحه : بنی اسرائیل | موضوعات قرآنی
|